آیا تمامی شعرها در دوران معاصر«پست مدرن» هستند؟
آیا «شعر پست مدرن» بهتر است؟
آیا شعر پست مدرن معنا دارد و یا گروهی واژگان پراکنده است؟
در شعر پست مدرن معنا چگونه پیاده سازی می شود؟
تک معنایی چگونه به چند و چندین معنایی تبدیل شد؟
چه توانایی هایی برای مخاطب هنر پست مدرن نیاز است؟
پرسش های بالا پیوسته پرسیده می شوند. بهتر است نخست بگوییم پست مدرنیزم گرایشی است که ساختار کلی اثر هنری را خواهد ساخت و این ساختار در شکل و مفهوم گسترده می شود.
معنا پردازی در آثار منطبق با پست مدرنیزم دیگر سر راست نیست، معنا شرح داده نمیشود. به این مقاله دقت کنید، معنا در آن شرح داده می شود اما در آثار پست مدرن معنا در المان ها پنهان است. معنا گفته نمی شود بلکه نموده می شود. نشان دادن معنا خود سلوکی پیچیده است و پیچیدگی مفهوم در هنر امروز را پیچیده تر نیز می کند. آثار امروزی یا بهتر بگوییم هنر امروزی دارنده مفاهیم و معانی گسترده هستند و دیگر از مفاهیم سطحی کلاسیک خبری نیست. قرار بر این نیست که مدح کسی گفته شود و یا از معشوق و شراب گفته گو کند، بلکه باید از درد های آدمی و از پرسش های فلسفی یا شبه فلسفی آدم امروزی سخن بگوید. جملات واپسین را بگذارید کنار سر راست نگفتن معنا در هنر پست مدرن، آنگاه درخواهید یافت که چقدر پیچیدگی حادث می شود و مفهوم در توفانی از چرخش و پیچیدگی فرو می رود.
در دوران معاصر اشعار همچون تمامی آثار هنری می توانند پست مدرن باشد یا نباشد و این بستگی به گرایش های هنرمند –که اینجا شاعر است- دارد و چیزی بنام بدتر و بهتر در انتخاب این گرایش وجود ندارد و وابستگی کامل به حالات هنرمند، تکنیک های ارایه ی هنری و وابستگی او به مکاتب فکری-فلسفی دارد.
همانگونه که در بالا گفته شد هنر پست مدرن –که در اینجا شعر است- معنا پذیر و معنا دار است اما معنا بجای شرح داده شدن در المانها پنهان میشود و با تکنیک های فرمالیستی پرداخته میشود آنگاه در سینی طلایی به مخاطب اثر هنری پیشکش می شود. اینجاست که مخاطب بسته به میزان شعور، دانش و تجربیات اش معنای ویژه ی خود را برداشت می کند و این معنا، معنایی تعبیر شده است، نه معنایی مطلق و قطعی. اینگونه است که تک معنایی به چند و چندین معنایی تبدیل می شود و معنا و مفهومی که «مخاطب الف» می فهمد با «مخاطب ب» فرق دارد.
در هنرهای امروزی چیزی به شکل نصیحت یا خطابه و تک گویی مرده است. مونولوگ های پدرانه در هنرهای امروزی جایی ندارد و هنرمند آینده ای می آفریند از جهان، نه منبری برای سخنرانی خویش.
خب! اکنون می توان گفت شعر پست مدرن تنها واژگانی پراکنده نیست اما خواننده یا مخاطب اثر باید سواد و شخصیتی چند وجهی و متعالی دارا باشد تا بتواند معنا و مفاهیم هنر های امروزی را فهمیده و درک کند. برای درونی کردن مفاهیمی اینگونه سهمگین و سنگین باید مخاطب امروزی با تجربه و با درک بالای هنر و فلسفه باشد، مخاطبی متعالی نه مخاطبی «تو سری خور» و حرف گوش کن، مخاطبی شورشی در برابر همه چیز. توان جذب و فهم معنایی بدین سان چند سطحی در هنر امروز، توانی چند سطحی در مخاطب هنر را می طلبد.